۱۳۸۹ اسفند ۱۲, پنجشنبه

تغییر یا تکمیل روش اعتراضی؟ / نوشته: كيانوش. ف


تغییر یا  تکمیل روش اعتراضی
نوشته: كيانوش. ف
۱۰ اسفند هم آمد و رفت. مردم و به خصوص جوانان با از خود گذشتگی و قبول خطر تعهد خود را نسبت به جنبش سبز و رهبرانش ثابت کردند. جمعیت تظاهر کننده را از صد هزار تا یک میلیون تخمین زده اند که با در نظر گرفتن مشکلات اطلاع رسانی و خطر سرکوب رقمیست  قابل توجه . ولی حتی اگر چندین میلیون هم میامدند، با شناختی که از نظام حاکم داریم، بازهم تضمینی برای تغییرات اساسی نمیبود.
شک نیست که جمعیتی که با وجود ترس از خشونت با امید و هیجان از خانه بیرون زدند و با نیروهای سرکوب مقابله کردند وگرفتار نشدند، با رضایت و غرور به خانه هایشان بازگشتند تا  فردا، پس فردا یا تا سه شنبه ی دیگر دوبار به خیابان برگردند. برای اینها حرفی ندارم جز سپاس و آرزوی پیروزی .
اما روی سخنم با دیگران است.  از دور و نزدیک  کسانی که ، با ترس و امید  لحظه به لحظه اخبار را به وسیله ی اینترنت یا تلفن دنبال میکردند و با تصور ناتوانی نظام از مقاومت در برابر اعتراضات مشروع مردم منتظر نتیجه ی سریع  بودند و امروز در معرض  نا امیدی قرار گرفته اند و بی تابی میکنند که چرا اینهمه فداکاری به نتیجه نمیرسد و تا کی باید صبر کرد؟ چرا "تونس تونست" ولی ما نه؟ چرا  مصر با ۱۸ روز مبارزه مبارک را کنار زد ولی ما نه؟  مثل اینکه متوجه نیستند که ایران بزرگ و ثروتمند و مستقل، نه تونس ۷- ۸ میلیونی است، و نه مصر فقیر و وابسته به امریکا. تازه اینها مگر بهمین زودی به آزادی و دمکراسی دست یافتند؟  
با وجود تفاوتهای چشمگیر, موقعیت ایران از نظر خشونت سیاسی بیشتربه لیبی قابل مقایسه است . هر دو حکومت مغرور از  توهم قدرت جاودانی، بی اعتنا به آبروی خود در جهان و  بی توجه به روابط بین المللی، با  پول بی حساب و کتاب نفت مزدوران داخلی و خارجی را برای سرکوب مردم اجیر میکنند .
به همین دلیل هم روش های استفاده شده در مصر و تونس برای مبارزه با این دو حکومت موثر نیست. از طرف دیگر جامعه ی مدنی لیبی توانائی و تجربیات تاریخی ایران را ندارد، و برای مبارزه با حکومتش چاره ی دیگری جز جنگ مسلحانه ندارد. ما باید روش خاص خودمان را پیدا کنیم ولی در هر حال فراموش نکنیم "که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها!"  
اگرشاه بیت حافظ  باور داشته باشیم باید بجای  بیتابی و ناامیدی در فکر حل مشکل باشیم.
مسئله ی اساسی ما نداشتن هدف مشترک و استراتژی مناسب دراز مدت، میان مدت و کوتاه مدت است و اینها را  فقط  با کار مشترک و مداوم  میتوان ساخت. ولی متاسفانه ما حاضر نیستیم برای توافق با دیگران، حتی یک قدم از خواستهای خودمان مان کوتاه بیاییم؛ معمولا از خودمان نمی پرسیم برای رسیدن به هدف خود چه کرده ایم ولی کار و زحمات دیگران را  در نظر نمی گیریم. و از همه بد تر فراموش میکنیم که ایران کشوریست با تاریخ  پیچیده و مردمی با هویتهای متنوع و خواستهای بسیار متفاوت تر از آنچه  بسیاری از ما ذهن خود را به آن مشغول کرده ایم .
 زمان سیاست بازیهای خیالی به سر رسیده! وقت آنست که به خود بیاییم و قبول کنیم که  جنبش سبز برای موفقیت به مدیریت درست و قوی نیاز دارد. مدیریت علم تدبیر و برنامه ریزیست، بر پایه ی شناخت واقعیات، پیش بینی نیازها و پیشگیری مشکلات، برای دسترسی به اهداف معین . مدیریتی که بدون تدبیر، بی توجه به واقعیات و ناتوان از دورنگری برای رسیدن به اهداف ضد و نقیض به  برنامه ریزیهای ناقص دل خوش کند محکوم به فناست.   
برای توانمند سازی جنبش اول باید چند اصل را باید قبول کنیم: 
۱)  شتاب نکنیم، ولی از حرکت نایستیم و همیشه در صحنه باشیم: از تمام روش های مبارزه ی غیر مسلحانه بطور هماهنگ و هم زمان استفاده کنیم (راهپیمائی، نافرمانی مدنی ، اعتصاب، تحصن در فضاهای عمومی، مسجد، مدرسه، دانشگاه، حوزه، میدانهای بزرگ)  
۲) کارشناسانه در داخل و خارج از کشور«هویت واقعی نظام» را آشکار کنیم: این نظام "جمهوری اسلامی" نیست بلکه "فاشیسم مذهبی" است؛   
۳)  واقع بین باشیم: آرزوهای دست نیافتنی را  کنار بگذاریم؛
۴) با یکدیگر، بدون هیچ گونه چشم داشت یا منت گذاری کار کنیم: مساله سرنوشت ایران است نه نقشه کشیدن برای پست و مقام !
۵) ایدولوژی های رنگارنگ را فراموش کنیم،با گروههائی سیاسی و قومی و مذهبی داخل کشور که آمادگی مبارزه ی بدون خشونت دارند ائتلاف کنیم؛ 
۶) از تمامیت خواهی دست برداریم : تصور اینکه در یک نظام دموکراتیک واقعی هر فرد یا گروه به همه آنچه میخواهد میرسد خیال بافیست. چون خواست دیگرانی که با ما مخالفند نیز به حساب میاید . "زنده باد مخالف من" یعنی حق همه، به نسبت تعداد و نحوه ی عملشان، محترم است
۷) استراتژیک فکر کنیم: همه چیز را نمی توان یکباره بدست آورد، به اهداف حد اقلی ولی مشترک  رضایت بدهیم و آنها را اعلام کنیم . 
همه ی اینها در صورتی ممکن است که یک  شورای سازماندهی و هماهنگی  و قادر به تصمیم گیری،  با روش دموکراتیک و شفاف در ایران و خارج از کشور تاسیس شود. سیستم اطلاع  رسانی جنبش  با کمک  متخصصین با تجربه ی  ایرانی و خارجی تقویت شود و بیانیه ها، اطلاعیه ها و شعارها  را بر اساس اهداف مشترک و در چهار چوب استراتژی جنبش تهیه و بطور مداوم به آگاهی مردم و رسانه های بین المللی و منطقه ای  برسد.  
عجیب نیست که جنبش هنوز نتوانسته یک ایستگاه رادیو برای اطلاع رسانی به مردم داخل کشور که به اینترنت دسترسی 
ندارند بر پا کند؟
حتی اگر فعالان سیاسی توانائی یا آمادگی قبول این زحمات را نداشته باشند، باز هم  برای آنها که فقط در پی فروریختن نظام هستند ، یک خبر خوش دارم:
 جنبش سبز اگر تکان هم نخورد این رژیم بدلیل فساد، ظلم و ناتوانی از اداره ی کشور فرو خواهد ریخت. 
ولی برای مردم ایران یک خبربسیار بد:  
 این نظام خود به خود محکوم به نابودیست ، ولی قبل ازنابودي خود، «ایران را ویران خواهد کرد».  
به امید پیروزی،
 کیانوش


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر يا مشاهدات خود را از جنبش حق طلبانه ايرانيان بنويسيد.