16 آذر از زبان يك مادر شاهد سبز:"فرشته"
توضيح: فرشته بانو، يك مادر سبزانديش است كه در تجعات ماههاي اخير و امروز 16 آذر حضور داشته و مشاهدات خود را از وقايع امروز براي دخترش كه از شاهدان سبز است بيان كرده و او(ذكر نام محفوظ) آن را تحرير نموده است. بخشي از وقايع امروز 16 آذر را از زبان خانم فرشته مادر سبز مي خوانيد:
ساعت 8 صبح از خواب بلند شدم. تمام دیشب را بیدار بودم. صدای گریه مادران عزادار در پارک لاله لحظه ای آرامم نمی گذاشت.اینقدر غرق در افکارم بودم که فراموش کردم ، قبل از رفتن از کسی خداحافظی کنم. 9 صبح از خانه خارج شدم. و ساعت 10 خود را به سردر دانشگاه تهران رساندم. سراسر پر بود از نیروهای ضد شورش. ورودی دانشگاه بسته بود و اجازه ورود و خروج نمی دادند. گارد ریل های متحرک آورده بودند و جلوی دانشگاه کشیدند و سراسر آنجا را پر از پلاکارد کرده بودند و نیتوانستیم درون دانشگاه را ببینیم. چون اجازه ایستادن نمی دادند به سمت دانشگاه صنعتی شریف حرکت کردیم. کم کم بر تعداد جمعیت افزوده میشد تا جلوی دانشگاه رسیدیم. صدای جوانی از پشت میکروفون به گوش می رسید. وقتی گوش دادیم و سوال کردیم فهمیدیم دانشجویان به گروههای دولتی اجازه سخنرانی ندادند و خودشان تریبون را به دست گرفته اند. صدای تشویق و دست زدنهای پی در پی دانشجویان فضا را پر کرده بود. آسمان دانشگاه پر از بادکنک سبز بود. به وجد آمده بودیم. دوباره به سمت دانشگاه تهران حرکت کردیم. اینقدر زیاد شدیم که از هم انرژی گرفتیم و شروع کردیم به شعار دادن: "خامنه ای قاتله ولایتش باطله، زندانی سیاسی آزاد باید گردد."
امروز سركوبگران ظاهرا" هوشمندانه تر عمل می کردند. لباس شخصی هایشان را ارتقاء داده بودند و لباسهایی شبیه ما تنشان کرده بودند (گویا فهمیده اند که چقدر ظاهرشان غیر ایرانی و متمایز از ماست) و ما نمی توانستیم آنها را از بقیه تشخیص دهیم. به میان ما می آمدند و به تعداد بیشماری گاز اشک آور به میانمان پرتاب کردند. اینکار باعث آتش زدن سطلهای آشغال و هر چیز قابل اشتعال توسط مردم میشد. ما متفرق می شدیم و در کوچه ها پراکنده می شدیم ولی بر شدت شعارهای مرگ بر... افزوده می شد.
تا جایی که دیدند مقابله با این تعداد جمعیت برایشان دشوار شده و بر حملات خود و تعداد گاز اشک آور ها افزودند. گویا می دانستند امروز تا پاسی از شب باید با مردم مبارزه کنند ، پس ترجیح می دادند خود را خسته نکنند . صدای فریادهای آزادی خواهانه ما فضا را پر کرده بود. دود گازهای فلفل و اشک آور گلویمان را سوزاند و صدای تیر های مشقی هوایی شان گوشمان را کر کرد.برای روحیه دادن به جمعیت و نشان دادن چهره پوشالی شان به میان صف نیروهای ضد شورش رفتم و در حالیکه پرچم ایران بدون آرم الله ، در دستم بود در صورتشان فریاد زدم: "استقلال آزادی جمهوری انسانی" .از ترس چندین گاز اشک آور به سمت من زدند. از شدت سرفه بر زمین افتادم.
چند پسر به سوی من آمدند. مرا به گوشه ای کشاندند و توی صورتم دود سیگار فوت می کردند. یکی دستم را می بوسید و یکی می گفت درود بر تو مادر شجاع. ولی من از شدت سرفه و اشک چیزی نمی دیدم. گویا اینقدر حالم بد شده بود، که دور تا دورم را با روزنامه باطله پر کرده بودند و آتش زدند در حالیکه خودشان هم داشتند در این دود می سوختند، چشمهای مرا باز می کردند و از من می خواستند که بگذارم دود وارد آنها شود. به محض باز شدن چشمهایم برخاستم و اینبار با دوستانی که پیدا کرده بودم 4 بار اطراف دانشگاه تهران را گشتیم و با هم شعار دادیم.
تا ساعت 2 که از خستگی خواستم برگردم. خبرهای حمله با باتوم و دستگیری دانشجویان به گوش میرسید. موقع بازگشت تازه نگاهی به خودم انداختم. شعله های آتش روزنامه ها که توسط مردم به سمتم پرت شده بود تا مرا نجات دهد، جای جای مانتو و کیفم را سوزانده و سوراخ کرده بود. تصویری زیباتر از این ندیده بودم. تصمیم گرفتم این لباس با یادگاری های رویش را در کمد لباسم به یادگار نگه دارم و در فردایی نزدیک، موقع تعریف کردن قصه آزادی ایران برای نوه هایم، این مانتو و دست بند سبزی را که با آب جوی اطراف دانشگاه سیاه شده بود را نشانشان دهم تا بدانند بابت این آرامشی که آنها امروز بدست آورده اند ، چه سختیهایی کشیده شده است.
در حین حرکت در خیابان انقلاب ، به مدرسه ای پسرانه رسیدیم که موقع تعطیل شدنشان بود. ولی درب مدرسه را بسته بودند. بچه ها از در و دیوار مدرسه بالا رفته بودند و به ما می گفتند: تو رو خدا بگویید ما را تعطیل کنند. ما را در اینجا زندانی کردند و در را باز نمی کنند. می گویند میروید توی خیابان و شلوغ می کنید. و چند پاسدار هم جلوی درب مدرسه کشیک می دادند.
در بین ساعت 10 تا 14 که در خیابان انقلاب بودم، حتی یک طرفدار حکومت را هم ندیدم که برای راه پیمایی 16 آذر آمده باشد.
شاهدان سبز: تشكر از اين مادر غيور و دلير ايراني.
حمله لباس شخصی ها به دانشکده فنی دانشگاه تهران / 17 آذر
پاسخحذفحرکت سبز ملت ایران در 16 آذر خشم کودتاپیان را برانگیخته است. امروز صبح جو دانشگاه تهران متشنج شد و نیروهای لباس شخصی با هماهنگی حراست وارد این دانشگاه شدند.
به گزارش بی بی سی، در پی بروز درگیری در دانشکده فنی دانشگاه تهران میان دانشجویان مخالف دولت از یک سو و مأموران لباس شخصی و دانشجویان بسیجی از سوی دیگر، کلاس های درس در این دانشگاه تعطیل شده است.
یکی از دانشجویان این دانشگاه به بی بی سی گفت که پس از درگیری های ساعات اولیه صبح امروز (سه شنبه ۱۷ آذر – ۸ دسامبر) که به ویژه در محل دانشکده فنی رخ داد و به شکسته شدن درها و شیشه های این دانشکده انجامید، از درگیری میان دو گروه تا حدودی کاسته شده، اما جو دانشگاه همچنان متشنج است.
پیش تر شاهد عینی دیگری به بی بی سی گفته بود که دانشجویان مخالف دولت قصد داشتند در اعتراض به نحوه برخورد مأموران لباس شخصی در روز ۱۶ آذر در دانشکده فنی تجمع کنند که درگیری رخ داد.
به گفته شاهدان، مأموران لباس شخصی برای برخورد با دانشجویان از باتوم استفاده کردند.
تصاویر منتشر شده در یوتیوب هم صحنه ای را نشان می دهد که دانشجویان ظاهرا برای خنثی کردن گاز اشک آوری که به درون راهروی دانشکده فنی پرتاب شده، آتش روشن کرده اند.
خبرگزاری رسمی دولت ایران گزارش داده است که مأموران "نظامی و انتظامی" از صبح روز سه شنبه در اطراف دانشگاه تهران مستقر شده بودند و مسئولان انتظامات دانشگاه هم پس از کاسته شدن از شدت درگیری ها، درهای اصلی دانشگاه را بسته اند.
خبرگزاری های حامی دولت نوشته اند که تعداد دانشجویان بسیجی و هوادار دولت بسیار بیش از معترضان بوده است، اما دانشجویان معترض می گویند که تعداد زیادی از مأموران لباس شخصی که دانشجوی این دانشگاه نبوده اند، در جمع هواداران دولت دیده می شدند.
گفته می شود یکی از دلایل تعطیلی کلاس های دانشگاه تهران، اعتراض دانشجویان به حضور افراد غیر دانشجو در این دانشگاه بوده است.
خبرنگاران رسانه های بین المللی از حضور در سطح شهر تهران برای پوشش خبری حوادث روزهای ۱۶ و ۱۷ آذر منع شده اند.
شاهدان عینی به بی بی سی گفته اند که دست کم یک نفر در جریان حوادث روز سه شنبه دانشگاه تهران بازداشت شده است.
به گفته آنها، مهدی بلخاری، دانشجوی فوق لیسانس مهندسی صنایع دانشگاه تهران و عضو سابق انجمن اسلامی دانشکده علوم این دانشگاه توسط افراد لباس شخصی دستگیر و به خارج از دانشگاه منتقل شد، اما معلوم نیست که به چه نهادی تحویل داده شده است